کاش میومدی می پرسیدی وحشتناک ترین اتفاق زندگیت چیه؟من میگفتم فراموشی،ببین سالار تو از یادم بری من نه دین و ایمون یادم میمونه نه اخلاق نه لبخند نه آسمون،نه چشمای سیاهت،من از رفتن یادت خیلی می ترسم
- ۰ نظر
- ۳۱ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۳۴
ما شاید پنت هوس نداشته باشیم،هزارتا خونه رنگ و وارنگ نداشته باشیم،درعوض برای تو یه پیرهن چارخونه قرمز میخرم هر خونه اش یه دلِ خوش بشینه توش